انگیزه جعل روایات توهین آمیز به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم
غرض جاعلان این گونه روایات از پایین آوردن شخصیت پیامبر گرامی اسلام به اندازه یک انسان عادی چند چیز می تواند باشد:
1. پایین آوردن اعتبار سخنان والا و ارزشمند پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم تا با این گونه روایات بتوانند بسیاری از سخنان آن حضرت در بیان حقایق اسلام را از اعتبار ساقط کنند.
2. کسب ارزش و اعتبار لازم برای خلفا تا در بسیاری از قصورات و تقصیراتی که از آنان سر می زند با همین روایات قابل توجیه باشد.
3. فضیلت تراشی برای خلفا تا بدین شکل بتوانند قداست و مقامی برای آنها کسب کنند.
4. توجیه اعمال خلاف اخلاق حاکمان اموی که به سبب گرفتاری آنان به هرج و مرج شدید، فساد اخلاقی مفرط، عیاشی، میگساری، تشکیل مجالس شب نشینی، غنا و خوانندگی، رواج فوق العاده ای پیدا نموده بودند که نمونه های روشنی از آن در تاریخ گزارش شده است.
بدیهی است این تناقض می توانست لطمه بزرگی به کیان حکومت آنان وارد سازد، بنابراین لازم بود در این مکتب، احادیثی به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم نسبت داده شود که رفتار ایشان را در جانشینی پیامبر توجیه کرده و مشروع جلوه دهد تا ایراد و اشکالی بر آنان باقی نماند.
5. توجیه رفتار خلاف شرع سرسلسله حکومت اموی، معاویه در از بین بردن نام پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم که یکی از اهداف مهم، خطرناک و اسلام برانداز وی بود که در صدد محو و دفن نام آن حضرت در اذان بود. (29)
6. توجیه بدعت های خلفا به این شکل که با ساختن این احادیث اگر از خلفا درباره احکام خداوند عمل و یا سخنی خلاف شریعت سر می زد و طبق میل خود، آن را کم و زیاد می کردند و یا بدعتی در دین می گذاردند با همین روایات کار آنان را صحیح جلوه دهند.
همان چیزی که بعدها رنگ علمی به خود گرفت و نام اجتهاد بر آن گذارده شد و گفتند: اگر در موردی دیدیم که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حکمی صادر نمود و آن حکم در قرآن وجود ندارد، معلوم می شود آن حکم ارتباط به وحی ندارد و از اجتهاد خود پیامبر سرچشمه گرفته است.
شما را به خدا چقدر زشت است این سخنان! آیا وقاحت و زشتی در حق سیّد رُسُل و اشرف مخلوقات بیش از این امکان دارد؟!
حال، این گونه روایات به اصطلاح صحیح اهل سنّت را با این کلام امیرمؤمنان در نهج البلاغه درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مقایسه کنید:
خداوند از همان زمان که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را از شیر مادر گرفت، بزرگ ترین فرشته خویش را با وی همراه و به عنوان پاسبانی از او همراه وی ساخت که در شب و روز پیامبر را به راه های بزرگی و بهترین اخلاق راهبری کند. (30)
این سخن امام مذهب شیعه و آن سخنان راویانِ معتبر مکتب خلفا در موضوع مورد بحث ماست. حال، تو خود حدیث مفصّل بخوان از این مُجمَل.
آری نتیجه رها کردن مکتب اهل بیت علیهم السلام که مفسّران واقعی قرآن و صاحبان علوم و معارف الاهی هستند جز این نمی تواند باشد.
پی نوشت ها :
1. عن أَنَسِ بنِ مَالِکٍ رضی الله عنه قال أبصَرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم نِسَاءً وَصِبیَاناً مُقبِلینَ عن عُرسَ فَقَامَ مُمتَنَاً فقالَ اللهُمَ أَنتُم مِن أَحَبِّ الناس ألیّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 1985، حدیث 4885، کتاب النِّکَاحِ، باب 75، بَاب ذَهَابِ النِّسَاء وَ الصِّبیَانِ إلی العُرسِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفَی، الوفاة: 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
2. أنَّ أَبَا بَکر استَاذَنَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُو مُضطَجِعٌ علی فَرّاشه لَابِسٌ مِرطَ عَائِشَةَ فَأَذِنُ لِأَبِی بَکر وَ هُوَ کَذَلِکَ فَقَضِی إلیهِ حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ ثُمَّ استَأذَنُ عُمَرُ فَأذِنَ له و هو عَلی تِلکَ الحَالَ فَقَضَی ألیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ قال عُثمَانُ ثُمَّ اِستَاذَنتُ عَلَیه فَجَلَسَ وقال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکِ ثِیَابَکِ فَقَضَیتُ إلَیه حَاجَتِی ثُمَّ انصَرَفتُ فقالَت عَائِشَةُ یا رَسُولَ الله مَالی لم أَرَکَ فَزِغَتَ لِأَبّی بَکر وُ عُمَرَ رَضیِ الله عَنهُما کَما فَزِعتَ لَعُثمَانَ قالَ رسولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم إِنَّ عُثمَانَ رَجُلٌ حَیِیِّ وَ إِنِّی خَشِیتُ إن آَذَنتُ لَه علی تِلکَ الحَالِ أَن لَا یَبلُغَ إلی فِی حَاجَتِهِ.
صحیحِ مسلم، ج 4، ص 1866، حدیث 2402، کِتاب فضائِلِ الصَّحَابَةِ، باب 3، بَاب من فَضائِلِ عُثمَانَ بن عَفِّانَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبد الباقی.
3. فَجَلَسَ وَ قال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکِ ثِیَابَک.
پیامبر نشست و به عایشه فرمود: ای عایشه لباست را به خود بپوشان!
4. اگر چه ابوبکر، پدر عایشه و مَحرم اوست امّا بودن عایشه با چنین وضعیتی در بستر رسول خدا ( صلی الله علیه و آله و سلم ) خلاف اخلاق اسلامی است؛ علاوه آن که اگر چنین توجیهی را درباره ابوبکر بپذیریم درباره عمر که هیچ نسبت محرمیتی با عایشه ندارد، چه خواهند گفت؟!
5. أنَّ أَبَا بَکر اِستَاذَنَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ هُوَ مُضطَجِعٌ علی فِرَاشه لَابِسٌ مِرطَ عَائِشَةَ فَأَذِنَ لِأَبِی بَکر وَ هُوَ کَذلِکَ فَقَضَی إلیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ ثُمَّ استَأذَنَ عُمَرُ فَأَذِنَ له و هُوَ عَلی تِلکَ الحَالَ فَقَضَی إلَیه حَاجَتَهُ ثُمَّ انصَرَفَ قال عُثمَانُ ثُمَّ استأذَنتُ عَلَیه فَجَلَسَ و قال لِعَائِشَةَ اجمَعِی عَلَیکَ ثِیابَک فَقَضَیتُ إلَیه حاجَتِی ثُمَّ انصَرَفتُ فقالَت عَائشَةُ یا رَسُولَ الله مَالی لَم أرَکَ فَزِعتَ لِأَبِی بَکر وَ عُمَرَ رَضی الله عَنهُما کَما فَزِعتَ لَعُثمَانَ قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سَلم إِنَّ عُثمَانَ رَجُلٌ حَیِیٌ وَ إِنّی خَشِیتُ إن أَذَنتُ لَه عَلی تِلکَ الحَالَ أَن لَا یَبلُغَ إلی فی حَاجَتِهِ.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1866، حدیث 2402، کِتاب فَضائلِ الصَّحَابَةِ، باب 3، بَاب من فَضائِلِ عُثمَانَ بن عَفَّانَ، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
6. ( یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُیُوتَ النَّبِیِّ إِلَّا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ... اِنَّ ذَلِکُمْ کَانَ یُؤْذِی النَّبِیَّ فَیَسْتَحْیِی مِنکُمْ وَاللَّهُ لَا یَسْتَحْیِی مِنَ الْحَقِّ ) سوره احزاب، آیه 53.
7. ( فَاعْتَزِلُواْ النِّسَاء فِی الْمَحِیضِ وَلاَ تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّىَ یَطْهُرْنَ) سوره بقره، آیه 222.
8. عَن عَائِشَةَ قالَت کنت أَغتَسِلُ أنا وَالنَّبِیُّ صلی الله علیه و آله و سلم مِن إناءٍ واحِدٍ کِلَانَا جُنُب و کان یَامُرُنِی فَأَتَّزِزُ فَیُبَاشِرُنِی وَ أنا حَائِضٌ و کان یُخرِجُ رَاسَهُ إلیَّ وَ هُوَ مُعتَکِفٌ فَأغسِلُهُ وَ أنا حَائِضٌ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 115، حدیث 295، باب 5، بَاب مُبَاشَرَةِ الحَائِضِ، کِتاب الحَیضِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
9. عَن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت سُحِرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم و قال اللَّیتُ کَتَبَ الی هِشَامٌ أَنَّهُ سَمعَهُ وَ وَعَاهُ عن أبیه عن عَائِشَةَ قالت سُحِرَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم حتی کانَ یُخَیِّلُ إلیه أَنَّهُ یَفعَلُ الشِّیء و ما یَفعَلُهُ حتی کان ذات یَومٍ دَعَا وَ دَعَا ثُمَّ قال أَشعّرَت أَنَّ اللهَ أَفتانِی فیمَا فیه شِفائِی أتَانی رَجُلَانِ فَقَعَدَ أَحَدُهُمَا عِندَ رَاسی وَالآخَرُ عِندَ رِجلَیَّ فقال أَحَدُهُمَا لِلآخَرِ ما وَجَعُ الرَّجُل قال مَطبُوبٌ قال وَ مَن طَّبَّهُ قال لَبِیدُ بن الأَعصمِ قال فیمَا ذَا قال فی مُشُطٍ وَ مُشَاقَةٍ وَ جُفِّ طَلعَة ذَکَرٍ قال فَأَیّنَ هو قال فی بِئرِ ذَروَانَ فَخَرَجَ إلَیهَا النبی صلی الله علیه و سلم ثُمَّ رَجَعَ فقالِ لِعَائَشَةَ حینَ رَجَعَ نُخلُهَا کَأَنَّهُ رؤوسُ الشِّیَاطینِ فَقُلتُ اِستَخرَجتَهُ فقال لَا أمَّا أنا شَفَانِی الله وَ خَشیِتُ أَن یُثِیرَ ذلک علی الناس شَرّاً ثُمَّ دُفِنَت البِئرُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1192، حدیث 3095، کِتاب بَدءِ الخَلقِ، بَاب صِفَةِ إبلیِسَ وَ جُنُودِه، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
10. عَن عَائِشَةَ رضی الله عنها قالت کانَ رسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سُحِرَ حتی کان یَرَی أَنَّهُ یَاتِی النِّسَاء ولا یَاتِیِهِنَّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 2175، حدیث 5432، کتّاب الطِّبِّ، باب 48، بَاب هل یَستَخرِجُ السِّحرَ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أَبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
11. سوره بقره، آیه 125.
12. سوره تحریم، آیه 5.
13. قال عُمَرُ وَافَقتُ رَبِّی فیِ ثَلَاثٍ فقلتُ یا رَسُولَ اللهِ لو اتَّخَذنَا مِن مَقَامِ إبراهیمَ مُصَلّیً فَنَزَلَت ( وَاتَّخِذُوا مِن مَقامِ إبراهیمِ مُصَلِّیً ) وَ آیَةُ الَحِجَابِ قلتُ یا رَسُولَ الله لو أَمَرتَ نِساءَکَ أَن یَحتَجِبنَ فإنَه یُکَلِّمُهُنَّ البَرُّ وَالفَاجِرُ فَنَزَلَت آیَةُ الحِجَابِ وَاجتَمَعَ نِسَاء النَبی صلی الله علیه و آله و سلم فی الغَیرَةِ علیه فقلت لَهُنَّ ( عَسَی رَبُّهُ إن طَلَّقَکُنَّ أَن یِبَدِّلَهُ أَزوَاجاً خَیراً مِنکُنَّ ) فَنَزَلَت هذه الآیَةُ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 1، ص 157، حدیث 393، کتاب ابواب القبلة، باب 5، بَاب ما جاء فی القِبلَة، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
14. قد أوصلها بعضهم إلی أکثر من عشرین.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، فصل فی موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م. الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید.
15. ( قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُوحَى إِلَیَّ؛ بگو : من انسنی هستم همانند شما. به من وحی می شود. ) سوره کهف، آیه 110.
16. عن أبی هُرَیرَةَ رضی الله عنه عن النبی صلی الله علیه و آله و سلم قال إنه قد کان فیمَا مَضَی قَبلَکُم من الأمَمِ مَحَدَّثُونَ وَ إِنَّهُ إن کان فی أُمَّتی هذه منهم فإنه عُمَرُ بن الخَطَّابِ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 3، ص 1279، حدیث 3282، کِتاب الأنبِیَاء، باب 52، باب حدیث الغار، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر: دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة : الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1864، حدیث 2398، کِتاب فَضائِلِ الصَّحَابَةِ، بَاب من فَضائِلِ عُمَرَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر: دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
17. کان عمر یری الرأی فینزل به القرآن.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، باب موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر: مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1952 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبدالحمید.
18. ما قال الناس فی شیء و قال فیه عمر إلا جاء القرآن بنحو ما یقول عمر.
تاریخ الخلفاء، ج 1، ص 122، باب موافقات عمر، اسم المؤلف: عبدالرحمن بن أبی بکر السیوطی، الوفاة: 911، دار النشر، مطبعة السعادة - مصر - 1371 هـ - 1951 م، الطبعة: الأولی، تحقیق: محمد محی الدین عبد الحمید.
19. قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم لو لم أبعث فیکم لبعث عمر بن الخطاب.
فضائل الصحابة، ج 1، ص 428، حدیث 676، اسم المؤلف: أحمد بن حنبل أبو عبدالله الشیبانی، الوفاة، 241، دار النشر: مؤسسه الرسالة - بیروت - 1403 - 1983، الطبعة: الأولی، تحقیق: د. وصی الله محمد عباس.
20. سمعت رَسُولَ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم یقول ما طَلَعَت الشَّمسُ علی رَجُلٍ خَیرٍ من عُمَرَ.
الجامع الصحیح سنن الترمذی، ج 5، ص 618، حدیث 3684، اسم المؤلف: محمد بن عیسی أبو عیسی الترمذی السلمی، الوفاة: 279، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: أحمد محمد شاکر و آخرون.
21. سرزمینی بیرون از مکه در جهت مغرب این شهر.
معجم البلدان، حموی، ج 1، ص 480، ماده « بلدح ».
22. أخبرنی سَالِمٌ أَنَّهُ سمع عَبدَ الله یحدث عن رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم أَنَّهُ لَقِیَ زَیدَ بن عمر بن نُفَیلٍ بِأَسفَلِ بَلَدَحٍ وَذَاکَ قبل أَن یُنزَلَ علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم الوَحیُ فَقَدَّمَ إلیِ رَسول اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم سُفرَةً فیها لَحمٌ فَأَّبَی أَن یَاکُل منها ثُمَّ قال أنی لَا آکُلُ مِمَّا تَذبَحُونَ علی أَنصَابِکُم ولا آکُلُ إلا مِمَّا ذُکِرَ اسمُ الله علیه.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 5، ص 2095، حدیث 5180، کِتاب الذَّبَائِحِ وَالصَّیدِ، بَاب ما ذُبِحَ علی النُّصُبِ وَ الأَصنَامِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة، 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیب البغا.
23. تقریب التهذیب، ج 1، ص 435، در شرح حال عبدالله بن عمر بن خطاب.
24. ثُمَّ إِنَّهُنَّ دَعَونَ فَاطِمَةَ بِنتَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فَأَرسَلَت إلی رَسول الله صلی الله علیه و آله و سلم تَقُولُ إِنَّ نِسَاءَکَ یَنشُدنَکَ اللهَ العَدلَ فی بِنتِ أبی بَکرٍ فَکَلِّمَتهُ فقال یا بُنَیِّةُ ألا تُحِبِّبینَ ما اُحِبُّ.
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 2، ص 911، حدیث 2442، کتاب 55، کِتاب الهِبَةِ وَفَضلِهَا، باب 6، بَاب قَبُولِ الهَدِیِّةِ اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی، الوفاة: 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقیق: د. مصطفی دیبِ البِغا.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1891، حدیث 2442، کتاب 44، کِتاب فضائِلِ الصُّحَابَةِ، باب 12، بَاب فی فَضلِ عَائِشَةَ، اسم المؤلف، مسلم بن الحجاج أَبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
25. قالت عَائِشَةُ فَأَرسَلُ أَزوَاجُ النبی صلی الله علیه و آله و سلم زَینَبَ بِنتَ جَحِشٍ زَوجَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم وَهِیَ التی کانت تُسَامینی مِنهُنّش فی المَنزَلَةِ عِندَ رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم و لم أَرَ اَمرَأَةً قَطُّ خَیراً فیِ الدِّینِ مِن زینَبَ وَأتقَیَ لِلّهِ وَأٌصدَقَ حَدیثاٌ وَ أَوصَلَ لِلرَّحِمِ وَأَعظَمَ صَدَقَةً وَ أَشَدَّ ابتِذالاً لِنَفسِهَا فی العَمَلِ الَذی تَصَدَّقُ بِه وَ تَقَرَّبُ بِهِ إلی الله تَعالَی ما عَدَا سَورَةً من حد کانت فیها تُسرِعُ منها اَلفَیئَةَ قالت فَاستَأَذَنَت علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ رَسُولُ اللهِ صلی الله علیه و آله و سلم مع عَائِشَةَ فی مِرطِهَا علی الحَالَةِ التیِ دَخَلَت فَاطِمَةُ علیها و هو بها فَأَذنَ لها رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم فقالت یا رَسُولُ الله إنُّ أَزوَاجَکَ أَرسَلنَنی ألَیکَ یَسأَلنَکَ العَدلَ فی ابنةِ أبی قُحَافَةَ قالت ثُمَّ وَقَعَت بی فَاستَطَالَت علی و أنا أَرقُبُ رَسُولَ الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ أَرقُبُ طَرفَهُ هل یَاذَنُ لی فهیا قالت فلم تَبرَح زَینَبُ حتی عَرَفتُ أَنَّ رَسُول الله صلی الله علیه و آله و سلم لَا یَکرَهُ أَن أَنتَصِرَ قالت فلما وَقَعتُ بها لم أَنشَبهَا حین أَنحَیتُ علیها قالت فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم وَ تَبَسَّمَ إِنَّهَا ابنَةُ أبی بَکر.
صحیح مسلم، ج 4، ص 1891، حدیث 2442، کتاب 44، کِتَاب فَضَائِلِ الصَّحَابَةِ، باب 12، بَاب فی فَضلِ عَائِشةَ، اسم المؤلف: مسلم بن الحجاج أبو الحسین القشیری النیسابوری، الوفاة: 261، دار النشر، دار إحیاء التراث العربی - بیروت، تحقیق: محمد فؤاد عبدالباقی.
26. ( فَإِنْ خِفْتُمْ أَلاَّ تَعْدِلُواْ فَوَاحِدَةً ) سوره نساء آیه 3.
27. وَفَتَرَ الوَحیُ فَترَةً حتی حَزٍنَ النبی صلی الله علیه و آله و سلم فِیمَا بَلَغَنَا حُزناً غَدَا منه مٍرَاراً کَی یَتَرَدَّی من رؤوس شوَاهِقِ الجِبَالِ فَکُلَّمَا أوفَی بِذِروَةِ جَبَل لِکَی یُلقَی مِنه نَفسَهُ تَبَدَّی له جِبرِیلُ فقال یا محمد إِنَّکَ رسول الله حَقًا فَیَسکُنُ لِذَلِکَ جَأشُهُ وَ تَقِرُّ نَفسُهُ
الجامع الصحیح المختصر ( صحیح البخاری )، ج 6، ص 2561، حدیث 6581، باب 1، بَاب أوَّلُ ما بُدِیءَ بِهِ رسول اللهِ من الوَحی، کتاب 95، کِتاب التَّعبِیرِ، اسم المؤلف: محمد بن إسماعیل أبو عبدالله البخاری الجعفی الوفاة، 256، دار النشر، دار ابن کثیر، الیمامة - بیروت - 1407 - 1987، الطبعة: الثالثة، تحقق: د. مصطفی دیب البغا.
28. سوره قلم، آیه 4.
29. در ملاقاتی که مغیرة بن شعبه با معاویه داشت، مغیره به وی گفت: بنی هاشم دیگر اقتدار خود را از دست داده و از ناحیه آنان خطری حکومت تو را تهدید نمی کند، چه بهتر که نسبت به آنان سخت گیری نکنی و آنان را مورد بذل و محبّت قرار دهی. معاویه پاسخ داد: ابوبکر، عمر و عثمان آمدند و رفتند و از آنان جز نامی نمانده است ولی هر روز پنج مرتبه فریاد « أشهد أنَّ محمداً رسول الله » به گوش می رسد، « فَأَیُّ عَمَلٍ یَبقَی مَعَ هَذَا لاَ أمَّ لَکَ!؟ لاَ وَاللهِ إلّا دَفنَاً دَفنَاً؛ ای بی مادر! با این وضع، دیگر چه چیزی برای ما بنی امیّه باقی می ماند؟! به خدا سوگند تا نام پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دفن نکنم و از زبان ها نیاندازم، آرام نخواهم گرفت. »
الاخبار الموفقیات، ص 576، الزبیر بن بکار، تحقیق سامی مکی العانی، قم، منشورات الشریف الرضی، 1416 ق - 1374 ش. الطبعة الاولی - مروج الذهب، مسعودی، ج 3، ص 454، شرح حوادث سال 212 - شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج 5، ص 130 - النصائح الکافیة، سید محمد بن عقیل، ص 124.
روزی معاویه همین که صدای مؤذن را که شهادت به رسالت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم می داد را شنید، با لحنی اعتراض آمیز گفت: « لله أَّبُوکَ یَا ابنَ عَبدالله، لَقَد کُنتَ عَالِی الهِمَّة، مَا رَضیتَ لِنَفسکَ إلاَّ أن یَقرِنَ إسمَکَ باسمِ رَبِّ العَالَمینَ؛ آفرین بر تو ای فرزند عبدالله، همّت بلندی داشتی! به کمتر از این که نامت کنار نام خدا بیاید، رضایت ندادی.»
شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج10، ص 101.
از این رو، محمد رشید رضا از علمای بزرگ اهل سنّت، از زبان یکی از دانشمندان بزرگ غربی چنین نقل قول می کند: « شایسته است مجسّمه معاویه را از طلا ساخته و در میدان پایتخت کشور قرار دهیم.» از وی علّت این سخن را پرسیدند، پاسخ داد: « لأنَّهُ هُوَ الَّذی حَوَّلَ نِظَاَمَ الحُکمِ الإسلامی عَن قَاعدَتهِ الدِیمُقرَاطیَّة إلَی عَصبیَّةِ الغَلَبٍ، وَلَولاَ ذَلِکَ لَعَمَّ الإسلامُ ألعَالَمَ کُلَّهُ، وَلکِنَّا نَحنُ الألمَانُ وَ سَائِرُ شُعُوب أرُوبَةً عَرَبَاً مُسلِمینَ؛ زیرا معاویه بود که سیستم حکومت اسلامی را از نظام دموکراسی به نظام استبدادی تبدیل کرد؛ اگر معاویه این کار را نکرده بود اسلام سراسر جهان را فرا گرفته بود و مردم آلمان و اسیر کشورهای اروپای همه مسلمانانی عرب بودیم. »
تفسیر المنار، ج 11، ص 260، محمد رشید رضا - الوحی المحمدی، ص 232، محمود أبو ریة، ص 185 - مع رجال الفکر، ج 1، ص 299.
30. وَلَقَد قَرَنَ اللهُ بِهِ مِن لَدُن أَن کَانَ فَطیماً أَعظَمَ مَلَکٍ مِن مَلَائِکَتِهِ یُسلُکُ بِهِ طَرِیقَ المَکَارِمِ وَ مَحَاسِنَ أَخلَاقِ العَالَمِ لَیلَهُ وَ نَهَارَه.
نهج البلاغه، خطب الإمام علی علیه السلام، ج 2، ص 157